مهرداد موفق ::
جمعه 87/1/23 ساعت 3:32 عصر
دلشکسته
ما را دل از کشاکش دنیا شکسته است
این کشتی از طلاتم دریا شکسته است
تنها ننالم از غم ایام و جور یار
باشد مرا دلی و صد جا شکسته است
از آنچه پیش دوست بود در خور نثار
تنها مرا دلی بود اما شکسته است
این حسرتم کشد که ز مرغان این چمن
بال من فلک زده تنها شکسته است
یک دل به سینه دارم و یک شهر دلستان
بازار من ز گرمی سودا شکسته است
هر چیز بشکند ز بها اوفتد و لیک
دل را بها و قدر بود تا شکسته است
(( رنجی )) کجا روم ز سر کوی او که من
پای جهان دویده ام اینجا شکسته است
نوشته های دیگران()